۱۳۹۱ آذر ۲, پنجشنبه

آرش صادقی: آقای دادستان، شما باید از مردم تقاضای عفو کنید

آرش صادقی فعال دانشجویی دانشگاه علامه، روز پنجشنبه ٢۵ آبان، موفق شد برای دومین بار در طول سیصد وششمین روز بازداشتش در بند ٢٠٩ وزارت اطلاعات، با پدربزرگش دیدار کند.

به گفته پدربزرگ آرش، وی از نظر جسمانی به شدت ضعیف و نحیف شده بود.
 
آرش در این ملاقات اعلام کرده بود که بعد از اعلام اعتصاب غذا در حمایت از حسین رونقی به زیر زمین بند ٢٠٩ منتقل شده و به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است وتا به امروز در همان سلول های زیر زمین بند ٢٠٩ نگهداری شده است
 
گفتنی است مادر آرش صادقی در پی هجوم نیروهای امنیتی برای بازداشت وی دچار حمله قلبی شده و درگذشت.
 
آرش صادقی در این ملاقات پیامی خطاب به دادستان تهران داده، که در ادامه آمده است:
 
آقای دادستان قصد دادن پیام به شما را نداشتم ولی متاسفانه در ملاقات با پدربزرگم مسائلی را بیان کردید که لازم دیدم به آنها پاسخ بدهم.میدانم شما در این دستگاه عریض و طویل قضایی_امنیتی کاره ای نیستید و تبدیل شده اید به یک میرزا بنویس ساده. 
 
آقای دادستان گفته بودید دستگاه قضایی به علت مرگ مادر قصد دلجویی از من و خانواده ایم را داشته ولی اقدامات بنده این مهلت را از شما گرفته"آقای دولت آبادی نه بنده و نه خانواده ام نیازی به دلجویی شما نداشته ونداریم شما بروید و از خانواده هایی دلجویی کنید که فرزندانشان در دهه شصت اعدام شدند و سهم آنها حتی یک مزار هم برای فرزندانشان نبود.آقای دادستان شما بروید و از خانواده فروهر و پیروز دوانی ها و...عزیزانی که در جریان قتلهای زنجیره ای در دهه هفتاد عزیزترین کسانشان را از دست دادند دلجویی کنید.بروید از خانواده عزت ابراهیم نژاد دلجویی کنید.بروید و از خانواده ندا و سهراب و صدها نفری که بعد از کودتای انتخاباتی به خاک و خون کشیدید دلجویی کنید.من نیازی به دلجویی شما ندارم.چیزی این روزها مرا بر آن میدارد تا محکم تر باشم یاد و مظلومیت مادریست که نمیدانم به کدامین گناه امروز زیر خروارها خاک آرمیده. 
 
گفته بودید اگر به اقداماتش ادامه نمیداد شاید حکم اخراج از دانشگاهش توسط اطلاعات تعلیق میشد و شاید در آینده ای دور میتوانست با نامه ای برای ادامه تحصیل به دانشگاه برگردد.آقای دادستان امروز مجید دری مهدیه گلرو پیمان عارف سما نورانی بهاره هدایت ضیا نبوی مجید توکلی کاملیا کوثری و...دهها دانشجوی دیگر صرف اینکه اعلام کردند که تحصیل یک حق است یا در زندانند یا از تحصیل محروم شدند.دوست دارم اگر روزی خواستم ادامه تحصیل بدهم در ایرانی آزاد باشم در ایرانی که صرف داشتن اعتقاد و عقیده ای خاص" از تحصیل محروم نشوی. 
 
گفته بودید در زندان هم به کارهای خلاف خود ادامه داده و بارها بیانه هایی از زندان بیرون میامد که معمولا اسمش پای اکثر آنها بود.در تحقیقاتی که ما انجام دادیم مشخص شد اکثریت نامه ها را یا تنظیم کرده یا با علم به متن"آن را امضا کرده.آقای دادستان بنده مسئولیت همه بیانیه هایی را که نام بنده پای آنها بوده را میپذیرم.متن همه این بیانیه ها عینا اعتقادات بنده بوده و هست.یاد گرفتم همیشه پای هزینه اعتقاداتم بایستم. 
 
اقای دادستان گفته بودید انفرادی بلند مدت آدمش میکند.متاسفم از نامی که شما یدک میکشید((دادستان))از دستگاه اطلاعاتی و قضایی اینچنینی باید هم دادستانی مثل شما و قاضی مرتضوی بیرون بیاید.
 
امروز بیش از 10ماه از حضور من در بند 209 میگذرد که تمام این مدت را در انفرادی بوده ام ولی حتی یک لحظه بابت عملکرد و اعتقادم احساس پشیمانی نکرده و نمیکنم.
 
گفته بودید:بابت حفظ کیان این مملکت هزاران نفر در جنگ هشت ساله کشته شدند تا انقلاب محکم و پایدار به راه خود ادامه دهد حالا شما بابت مرگ یک نفر((مادر))برای بیگانگان خوراک تهیه میکنید. از خانواده روح الامینی یاد بگیرید.
 
آقای دادستان نمیدانم چه بگویم باز هم فقط میتوانم بگویم برایتان متاسفم.در مورد انقلاب ۵٧ "عمر ٣٣ ساله و حذف منتقدان صحبت به درازاست که اینجا مجالش نیست.
 
بنده به شخصه معتقد به حکومتی هستم که در آن نهاد دین از نهاد دولت تفکیک شده باشد و برای نیل به این هدف قائل به دادن هر هزینه ای میباشم.
 
گفته بودید به او بگویید عفو بنویسد.از منظر من عفو یعنی اعتراف به اشتباه و در خواست بخشش کردن.بنده اشتباهی نکرده ام که بخواهم از کسی تقاضای عفو و بخشش کنم.شما و دوستان و هم قطاران دیروزتان باید بابت حذف فیزیکی بسیاری از منتقدین در این 33 سال از مردم در خواست عفو کنید.آقای دادستان شما و همفکرانتان باید بابت کشتار مردم بعد از کودتای انتخاباتی تقاضای عفو کنید.کاش از تاریخ درس میگرفتید.آقای دادستان دیکتاتورها شاگردان تنبل درس تاریخند.
 
 
فرستنده: احمد حاجی جو

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر