حسین رونقی ملکی، دانشجوی زندانی، که به دلیل عدم رسیدگی پزشکی یکی از کلیه
های خود را از دست داده، از روز گذشته دست به اعتصاب غذا زده است.
در همین زمینه، دانشجونیوز مصاحبه ای با پدر حسین رونقی ملکی انجام داده است. وی می گوید در حالی که دادستانی با درمان پسرش موافقت کرده، بازجوها و تعدادی از سپاهیان از درمان وی جلوگیری می کنند.
آقای رونقی ملکی تاکید می کند که ۵ نفر از اعضای سپاه مانع اجرای حکم دادستانی و مرخصی درمانی فرزندش می شوند:
"اینها از ملکان هستند. یکی رئیس دفتر آقای پیرعباس است. یک نفر دیگر مهدی ستاری است که برادر رئیس دفتر آقای پیرعباس است. نفر بعدی پرویز سهرابی است که اهل میانه است و در قم و در اطلاعات سپاه قم است که این دو نفر از بازجویان حسین هستند. سه نفر دیگر اهل ملکان هستند که یک نفرشان سجاد لطفی است و دیگری سیاوش جدی است و یک نفر دیگر. با سرنخ هایی که به دست آمده اینها با گزارش هایی که رد کرده اند مانع مرخصی حسین شده اند و چون هیچ بهانه ای ندارند میگویند که اگر به حسین مرخصی داده شود او فرار می کند. حسین از ایران فرار نخواهد کرد و خود ما هم در ایران زندگی خواهیم کرد و ایران کشور ما است و وطن ما است و ما وطنمان را دوست داریم."
وی همچنین در مورد علت اعتصاب غذای حسین می گوید: "ما دیدیم که اگر دوباره بعد از عمل به زندان برده شود این ششمین بار میشود که این اتفاق خواهد افتاد و حسین در آنجا خواهد مرد. به این دلیل حسین و من تصمیم گرفتیم که حسین اعتصاب غذا کند. حسین چه آنطور بمیرد و چه اینطور برای ما نتیجه اش یکی است."
پدر حسین رونقی ملکی همچنین حکم ١۵ سل حبس را ناعادلانه می داند و می گوید که قاضی پیرعباس حتی محل تحصیل فرزندش را در حکم اشتباه ذکر کرده است: "آقای پیرعباس حکمی که صادر کرده است غیر قانونی است. ایشان یک قاضی است که در حکمی که برای متهم صادر میکند نداند که این متهم دانشجوی اراک است و به جای اراک بنویسد کرج، آیا این حکم قانونی است؟ قسم میخورم که این حکم عادلانه نیست."
وی در ادامه از مقامات مسئول جمهوری اسلامی می خواهد "که ببینند در زندان ها برای جوان ها چه پرونده سازی هایی می کنند. بازجویان و بعضی مامورین سپاه با مردم چه برخوردی می کنند."
متن کامل این مصاحبه در ادامه آمده است:
حسین ترکاشوند: آقای رونقی آخرین اطلاعی که از وضعیت جسمانی حسین دارید چیست.
حتما اطلاع دارید که حسین قبلا ٤ بار تحت عمل جراحی قرار گرفته کلیه چپ ایشان ٨٠ درصد از کار افتاده و کلیه راست ٢٠ درصد. به دلیل اینکه به ایشان مرخصی ندادند و مستقیما بردند زندان و پزشکان هم اعلام کرده بودند که اگر حسین به زندان برگردانده بشود پیوند کلیه اش موفقیت آمیز نخواهد شد، در این ٤ بار هر بار که مورد عمل قرار گرفته، اقداماتی که در مورد مرخصی انجام دادیم از طرف بازجویان سپاه اجازه داده نشده که ایشان را ببریم منزل و زیر نظر متخصصین درمان کنیم. آخرین عملی که حسین داشت، دادستان محترم دستور دادند که ایشان را ببریم بیمارستان. ما وقتی رفتیم و حسین را دیدیم و فهمیدیم که وضعیتش خیلی وخیم است خواستار بردن حسین به بیمارستان شدیم.
در بیمارستان سیتی اسکن هسته ای انجام شد. متوجه شدیم که پیودنش موفقیت آمیز نبوده و کلیه عفونت کرده. مجددا حسین را تحت عمل جراحی قرار دادند و مجددا پیوند را انجام دادند و باز هم چندین پزشک به جناب آقای دادستان نامه نوشتند و آقای دادستان هم دستور داده بودند به سازمان پزشکی قانونی تهران که بیایند حسین را از نزدیک ببینند و بررسی کنند. سازمان پزشکی قانونی هم آمدند و حسین را در بیمارستان معاینه کردند و گزارش را به سازمان پزشکی قانونی کشور اعلام کردند. آنها نیز به احترام آقای دادستان اعلام کردند که وضعیت حسین وخیم است. اما متاسفانه از این طرف بازجویان و سپاهیان اجازه ندادند که ایشان تحت درمان قرار بگیرد و مرخصی ندادند. آقای دادستان به آقای پیرعباس هم نوشته بودند اما آقای پیرعباس موافقت نکرد. من اینجا اشاره کنم که آقای پیرعباس حکمی که صادر کرده است غیر قانونی است. ایشان یک قاضی است که در حکمی که برای متهم صادر میکند نداند که این متهم دانشجوی اراک است و به جای اراک بنویسد کرج، آیا این حکم قانونی است؟ قسم میخورم که این حکم عادلانه نیست. اینها حسین را تحت فشار قرار دادند و قرار بود خود من و مادرش و وکیلش باشیم در دادگاه اما اجازه ندادند و تحت شکنجه و فشار حسین را مجبور به امضای حکم کرده بودند.
شما چه پیگیری هایی کردید، پیگیری شما به کجا رسیده.
در مورد بیماری ایشان که بدون مرخصی ایشان را مستقیما به زندان منتقل کردند، من پیگیری کردم که به حسین مرخصی بدهند اما ندادند. چندین پزشک متخصص و فوق تخصص نظر دادند که حسین هرچه سریعتر باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد. من پرونده پزشکی را به بیمارستان امام خمینی و شهید هاشمی نژاد بردم و آنجا هم برگه بستری دادند. من به جناب آقای دادستان و رئیس دادگاه انقلاب نامه نوشتم. دادسرای شهید مقدسی جایی است که هیچ کس حق ندارد پیگیری نامه اش را بکند. شما وقتی نامه را تحویل بدهید و پیگیر جواب باشید به شما می گویند حق نداری جواب را پیگیری کنی. اگر آنجا بمانی و قصد پیگیری داشته باشی با برخورد تند آنها مواجه میشوی و تهدید میکنند که بازداشتت می کنیم.
آقای رونقی دلیل اعتصاب غذای حسین چیست.
دلیلش این است که من کل پرونده پزشکی حسین را که در آن ١٠ پزشک فوق متخصص نظر داده بودند، به آقای دادستان، معاون دادگاه انقلاب، رئیس زندان اوین، اجرای احکام، دادیار ناظر بر زندان و بهداری زندان ارسال کردم. از آقای دادستان هم خواهش کردم که دستور بدهند که برای حسین مرخصی صادر بشود و بتوانیم حسین را تحت عمل جراحی قرار بدهیم. آقای دادستان هم به زندان نامه نوشتند و زندان هم جواب داده بودند که حسین نیاز به عمل جراحی دارد. اما متاسفانه سپاه و بازجویان اجازه ندادند که به حسین مرخصی داده بشود و تحت عمل قرار بگیرد. الان هم وضعیت حسین بسیار وخیم است. قرار بود که هجدهم اردیبهشت حسین را عمل کنند. ما تا غروب هم در بیمارستان ماندیم اما حسین را نیاوردند و من و مادرش برگشتیم.
مجددا به آقای دادستان نامه نوشتم که چرا توجه نشده و کلیه فرزندم از بین رفته و نیاز به عمل دارد و باید به ایشان مرخصی داده بشود. آقای دادستان مجددا به بهداری زندان دستور داده بودند که حسین به بیمارستان اعزام بشود. من با زندان هم تماس گرفتم آنها گفتند که حسین فقط میتواند در بیمارستان تحت عمل قرار بگیرد و فورا باید بعد از عمل به زندان برگردد. از آن طرف هم پزشکان گفته اند که موفقیت پیوند کلیه بعد از دو ماه مشخص میشود و بعد از آن باید تحت نظر و مراقبت باشد. ما دیدیم که اگر باز هم عمل انجام بشود و حسین فورا به زندان برگردانده بشود باز هم در زندان با مشکلات مواجه میشود. نبود امکانات پزشکی، نداشتن آب گرم و مناسب، نبود غذای مناسب، نبود امکانات و نداشتن آب و هوای سالم برای یک بیمار کلیوی بسیار خطرناک است و باید به پزشک هم دسترسی داشته باشد. ما دیدیم که اگر دوباره بعد از عمل به زندان برده شود این ششمین بار میشود که این اتفاق خواهد افتاد و حسین در آنجا خواهد مرد. به این دلیل حسین و من تصمیم گرفتیم که حسین اعتصاب غذا کند. حسین چه آنطور بمیرد و چه اینطور برای ما نتیجه اش یکی است.
آقای رونقی مسئول این اتفاق چه کسانی هستند.
مسئول آن کسانی هستند که به قانون و مقررات توجه نمی کنند. به فرزند من اجازه درمان نمی دهند. مرخصی نمی دهند که تحت عمل جراحی قرار بگیرد. و اگر پسر من در آینده بمیرد مسئول آن سپاه است. مسئول آن بازجویان هستند. من اینجا خدمت شما عرض میکنم که در قانون اساسی هر کسی حقی دارد. مسئولین هم یک اختیاراتی دارند. اینها از اختیارات خودشان در قانون استفاده می کنند اما حق مردم در قانون را نادیده می گیرند. این اجرا نشدن قانون بی عدالتی نیست؟ آیا اینکه فرزند من را ١٣ ماه در انفرادی نگه دارند و باعث بشود که کلیه هایش از بین برود، آمپول های غیرمجاز زدند، اینها می دانستند که کلیه های بچه من از بین خواهد رفت او را به بیمارستان بقیه الله بردند و من بعد از پیگیری متوجه شدم که در آن زمان تحت درمان قرار ندادند، در بیمارستان شهید مدرس هم که برده بودند تحت درمان قرار ندادند و اجازه دادند که کلیه فرزند من از بین برود. اینها نظر داشتند که حسین را بکشند و دارند میکشند. اینها دیروز که حسین را میخواستند با زور و فشار به بیمارستان ببرند من گفتم حق ندارید ببرید. میخواهید ببرید پسر من را بکشید. من دلیل دارم، اینها اگر قصدشان درمان بود چرا بعد از ۵ بار عمل جراحی حسین را تحت نظر پزشکان نگرفتند؟ امکانات در اختیارش در زندان نگذاشتند؟ نظرشان این است که حسین را تحت شکنجه قرار بدهند و بیاورند زیر عمل با بدترین شرایط که حسین سختی بکشد و شرایط سختی و عمل و بیهوشی و شرایط سخت بعد از آن ببرند زندان و آنجا عفونت کند و بعد بگویند مرد؟
دلیل این همه فشار بر حسین و شما چیست.
اولا اینکه اینها می گویند حسین فرار خواهد کرد. دوما اینکه ۵ نفر از مامورین سپاه مسائلی هست که الان نمی گویم و در یک مصاحبه دیگر اگر توجه نشود آن را خواهم گفت. اصل علتش این است. این ۵ نفر دستور می دهند و حتی اجازه نمی دهند تا دادستان مرخصی بدهد.
یعنی ۵ نفر از مامورین سپاه مافوق دادستان اجازه درمان به حسین نمی دهند؟
بله بله. اینها از ملکان هستند. یکی رئیس دفتر آقای پیرعباس است. یک نفر دیگر مهدی ستاری است که برادر رئیس دفتر آقای پیرعباس است. نفر بعدی پرویز سهرابی است که اهل میانه است و در قم و در اطلاعات سپاه قم است که این دو نفر از بازجویان حسین هستند. سه نفر دیگر اهل ملکان هستند که یک نفرشان سجاد لطفی است و دیگری سیاوش جدی است و یک نفر دیگر. با سرنخ هایی که به دست آمده اینها با گزارش هایی که رد کرده اند مانع مرخصی حسین شده اند و چون هیچ بهانه ای ندارند میگویند که اگر به حسین مرخصی داده شود او فرار می کند. حسین از ایران فرار نخواهد کرد و خود ما هم در ایران زندگی خواهیم کرد و ایران کشور ما است و وطن ما است و ما وطنمان را دوست داریم.
با وضعیتی که الان پرونده پیدا کرده و وضعیت جسمانی حسین وخیم است و این فشارها وجود دارد، چه اتفاقی باید بیفتد تا حسین از این وضعیت نجات پیدا کند.
من همینجا از فرماندهی کل قوا مقام معظم رهبری، از رئیس قوه قضاییه آقای لاریجانی، از جناب آقای دادستان و از تمام مسئولین جمهوری اسلامی خواهش می کنم توجه کنند و ببیند که در زندان ها برای جوان ها چه پرونده سازی هایی می کنند. بازجویان و بعضی مامورین سپاه با مردم چه برخوردی می کنند. آیا این مردم ملت این ایران نیست؟ آیا اینها حقوقی که میگیرند از بیت المال نیست؟ آیا ما حق زندگی در این کشور را نداریم؟ فرزند من مگر چه گفته؟ هیچی. در قانون اساسی، بیان آزاد است، گفتن آزاد است. من الان صحبت میکنم از حقوق فرزندم دفاع می کنم. دفاع هم خواهم کرد و به همه جا هم خواهم رساند که حقوق فرزند من را پایمال کردند. اینها می دانستند که کلیه های فرزند من از بین میرود چرا درمان نکردند؟ من از اینها شاکی ام و شکایت دارم. من به مقامات هم شکایت کردم و خواستارم که رسیدگی کنند. خواستارم که نوجه کنند و ببینند که چرا یم جوان را ١٣ ماه در انفرادی نگه داشته اند، پسر من را وقتی میبردند یک جوان سالم بود. علت از بین بردن کلیه ایشان چیست؟ آیا قصدشان کشتن حسین نبود؟ من چندین نامه به کل مقامات قضایی نوشتم اما تا کنون هیچ جوابی نگرفتم. هیچ کدام از نامه هایم را ترتیب اثری ندادند.
آقای رونقی مسئولین قطعا با نامه های شما و این اخبار از وضعیت حسین اطلاع کامل دارند. چه اتفاقی باید بیفتد تا حسین نجات پیدا کند.
حسین الان تصمیمش را گرفته و اعتصاب غذا کرده. آخرین اقدامی که می تواند بکند. یا اجازه میدهند که تحت درمان قرار بگیرد و زنده میمونه یا اینکه حسین میمیره. دو راه بیشتر نیست که حسین راهش رو انتخاب کرده. چون حسین عمل هم که بشود و بعد به زندان برده شود اینها نظرشان این است که حسین را از بین ببرند. ما هم تصمیمان را گرفته ایم. برای ما فرقی ندارد که بعد از عمل برود زندان و بمیرد یا الان اعتصاب غذا کند و بمیرد. هر دو برای ما یکی است. من امیدوارم که مسئولین حداقل خدا را بالای سر ببینند، یک خدایی هست. عدالت را در نظر بگیرند. انصاف و انسانیت را در نظر بگیرند که برای نجات جان حسین مرخصی بدهند تا تحت درمان قرار بگیرد.
آقای رونقی انتظار شما از این نظام و انقلاب این بود که اینگونه با جوانان مانند حسین برخورد شود.
من ٣٠ سال پیش یک پیمانکار بودم و در تاسیسات کار میکردم. من آن زمان ٦٠ میلیون پول در راه انقلاب گذاشتم. کارم را تعطیل کردم. شب ها ما برنج و نفت پخش میکردیم. مسئولین نظام آن زمان خودشان در زندان بودند خودشان بررسی کنند آیا یک جوانی در زندان بوده که چنان بالایی بر سرش بیاید و کلیه هایش از بین برود؟ چنین بلایی بر سرش آمده که اجازه مرخصی درمانی ندهند؟ ما برای این انقلاب کردیم که عدالت در کشورمان انجام بشود. انصاف باشد، قانون باشد. چطور میشود که یک نفر چندین میلیارد توان یک شبه برمیدارد و می رود سپاه هیچ کاری نمی کند و آزادانه می رود در کشوری دیگر هزینه می کند؟ شب میخوابی فردا می بینی که یک نفر میلیاردر شده آیا هیچ کس نیست بگوید که این پول را از کجا آوردی؟ ولی ما که همه چیزمان، حیثیتمان، پولمان و جانمان را در راه انقلاب گذاشتیم چنین باشد. ما انتظار نداشتیم که انقلاب چنین باشد. اما حتی اگر من را بکشند برای این حرف هایی که زدم من از حقوق فرزندم دفاع خواهم کرد.
چه سخنی با مردم دارید.
من از مردم انتظاری ندارم برای اینکه مردم اختیاری ندارند. مردم چکار می تواند بکنند؟ مردم حرف بزنند می زنند و می برند. حرف بزنند با یک مارکی که میزنند می برندشان می اندازند زندان و بازداشتگاه. مردم چکار می توانند بکنند؟ در کشور قانون باید حاکم باشد و هم مردم از آن قانون تبعیت کنند و هم دولت. در کشوری که قانون نباشد موفق نخواهد شد. کشور را قانون و اجرای قانون نگه می دارد، عدالت نگه می دارد. من از مردم هیچ انتظاری ندارم.
سخن آخرتان چیست.
من این را بگویم که اگر مشکلی برای حسین پیش بیاید و خدای ناکرده حسین بمیرد این قطعا یک قتل عمدی است.
در همین زمینه، دانشجونیوز مصاحبه ای با پدر حسین رونقی ملکی انجام داده است. وی می گوید در حالی که دادستانی با درمان پسرش موافقت کرده، بازجوها و تعدادی از سپاهیان از درمان وی جلوگیری می کنند.
آقای رونقی ملکی تاکید می کند که ۵ نفر از اعضای سپاه مانع اجرای حکم دادستانی و مرخصی درمانی فرزندش می شوند:
"اینها از ملکان هستند. یکی رئیس دفتر آقای پیرعباس است. یک نفر دیگر مهدی ستاری است که برادر رئیس دفتر آقای پیرعباس است. نفر بعدی پرویز سهرابی است که اهل میانه است و در قم و در اطلاعات سپاه قم است که این دو نفر از بازجویان حسین هستند. سه نفر دیگر اهل ملکان هستند که یک نفرشان سجاد لطفی است و دیگری سیاوش جدی است و یک نفر دیگر. با سرنخ هایی که به دست آمده اینها با گزارش هایی که رد کرده اند مانع مرخصی حسین شده اند و چون هیچ بهانه ای ندارند میگویند که اگر به حسین مرخصی داده شود او فرار می کند. حسین از ایران فرار نخواهد کرد و خود ما هم در ایران زندگی خواهیم کرد و ایران کشور ما است و وطن ما است و ما وطنمان را دوست داریم."
وی همچنین در مورد علت اعتصاب غذای حسین می گوید: "ما دیدیم که اگر دوباره بعد از عمل به زندان برده شود این ششمین بار میشود که این اتفاق خواهد افتاد و حسین در آنجا خواهد مرد. به این دلیل حسین و من تصمیم گرفتیم که حسین اعتصاب غذا کند. حسین چه آنطور بمیرد و چه اینطور برای ما نتیجه اش یکی است."
پدر حسین رونقی ملکی همچنین حکم ١۵ سل حبس را ناعادلانه می داند و می گوید که قاضی پیرعباس حتی محل تحصیل فرزندش را در حکم اشتباه ذکر کرده است: "آقای پیرعباس حکمی که صادر کرده است غیر قانونی است. ایشان یک قاضی است که در حکمی که برای متهم صادر میکند نداند که این متهم دانشجوی اراک است و به جای اراک بنویسد کرج، آیا این حکم قانونی است؟ قسم میخورم که این حکم عادلانه نیست."
وی در ادامه از مقامات مسئول جمهوری اسلامی می خواهد "که ببینند در زندان ها برای جوان ها چه پرونده سازی هایی می کنند. بازجویان و بعضی مامورین سپاه با مردم چه برخوردی می کنند."
متن کامل این مصاحبه در ادامه آمده است:
حسین ترکاشوند: آقای رونقی آخرین اطلاعی که از وضعیت جسمانی حسین دارید چیست.
حتما اطلاع دارید که حسین قبلا ٤ بار تحت عمل جراحی قرار گرفته کلیه چپ ایشان ٨٠ درصد از کار افتاده و کلیه راست ٢٠ درصد. به دلیل اینکه به ایشان مرخصی ندادند و مستقیما بردند زندان و پزشکان هم اعلام کرده بودند که اگر حسین به زندان برگردانده بشود پیوند کلیه اش موفقیت آمیز نخواهد شد، در این ٤ بار هر بار که مورد عمل قرار گرفته، اقداماتی که در مورد مرخصی انجام دادیم از طرف بازجویان سپاه اجازه داده نشده که ایشان را ببریم منزل و زیر نظر متخصصین درمان کنیم. آخرین عملی که حسین داشت، دادستان محترم دستور دادند که ایشان را ببریم بیمارستان. ما وقتی رفتیم و حسین را دیدیم و فهمیدیم که وضعیتش خیلی وخیم است خواستار بردن حسین به بیمارستان شدیم.
در بیمارستان سیتی اسکن هسته ای انجام شد. متوجه شدیم که پیودنش موفقیت آمیز نبوده و کلیه عفونت کرده. مجددا حسین را تحت عمل جراحی قرار دادند و مجددا پیوند را انجام دادند و باز هم چندین پزشک به جناب آقای دادستان نامه نوشتند و آقای دادستان هم دستور داده بودند به سازمان پزشکی قانونی تهران که بیایند حسین را از نزدیک ببینند و بررسی کنند. سازمان پزشکی قانونی هم آمدند و حسین را در بیمارستان معاینه کردند و گزارش را به سازمان پزشکی قانونی کشور اعلام کردند. آنها نیز به احترام آقای دادستان اعلام کردند که وضعیت حسین وخیم است. اما متاسفانه از این طرف بازجویان و سپاهیان اجازه ندادند که ایشان تحت درمان قرار بگیرد و مرخصی ندادند. آقای دادستان به آقای پیرعباس هم نوشته بودند اما آقای پیرعباس موافقت نکرد. من اینجا اشاره کنم که آقای پیرعباس حکمی که صادر کرده است غیر قانونی است. ایشان یک قاضی است که در حکمی که برای متهم صادر میکند نداند که این متهم دانشجوی اراک است و به جای اراک بنویسد کرج، آیا این حکم قانونی است؟ قسم میخورم که این حکم عادلانه نیست. اینها حسین را تحت فشار قرار دادند و قرار بود خود من و مادرش و وکیلش باشیم در دادگاه اما اجازه ندادند و تحت شکنجه و فشار حسین را مجبور به امضای حکم کرده بودند.
شما چه پیگیری هایی کردید، پیگیری شما به کجا رسیده.
در مورد بیماری ایشان که بدون مرخصی ایشان را مستقیما به زندان منتقل کردند، من پیگیری کردم که به حسین مرخصی بدهند اما ندادند. چندین پزشک متخصص و فوق تخصص نظر دادند که حسین هرچه سریعتر باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد. من پرونده پزشکی را به بیمارستان امام خمینی و شهید هاشمی نژاد بردم و آنجا هم برگه بستری دادند. من به جناب آقای دادستان و رئیس دادگاه انقلاب نامه نوشتم. دادسرای شهید مقدسی جایی است که هیچ کس حق ندارد پیگیری نامه اش را بکند. شما وقتی نامه را تحویل بدهید و پیگیر جواب باشید به شما می گویند حق نداری جواب را پیگیری کنی. اگر آنجا بمانی و قصد پیگیری داشته باشی با برخورد تند آنها مواجه میشوی و تهدید میکنند که بازداشتت می کنیم.
آقای رونقی دلیل اعتصاب غذای حسین چیست.
دلیلش این است که من کل پرونده پزشکی حسین را که در آن ١٠ پزشک فوق متخصص نظر داده بودند، به آقای دادستان، معاون دادگاه انقلاب، رئیس زندان اوین، اجرای احکام، دادیار ناظر بر زندان و بهداری زندان ارسال کردم. از آقای دادستان هم خواهش کردم که دستور بدهند که برای حسین مرخصی صادر بشود و بتوانیم حسین را تحت عمل جراحی قرار بدهیم. آقای دادستان هم به زندان نامه نوشتند و زندان هم جواب داده بودند که حسین نیاز به عمل جراحی دارد. اما متاسفانه سپاه و بازجویان اجازه ندادند که به حسین مرخصی داده بشود و تحت عمل قرار بگیرد. الان هم وضعیت حسین بسیار وخیم است. قرار بود که هجدهم اردیبهشت حسین را عمل کنند. ما تا غروب هم در بیمارستان ماندیم اما حسین را نیاوردند و من و مادرش برگشتیم.
مجددا به آقای دادستان نامه نوشتم که چرا توجه نشده و کلیه فرزندم از بین رفته و نیاز به عمل دارد و باید به ایشان مرخصی داده بشود. آقای دادستان مجددا به بهداری زندان دستور داده بودند که حسین به بیمارستان اعزام بشود. من با زندان هم تماس گرفتم آنها گفتند که حسین فقط میتواند در بیمارستان تحت عمل قرار بگیرد و فورا باید بعد از عمل به زندان برگردد. از آن طرف هم پزشکان گفته اند که موفقیت پیوند کلیه بعد از دو ماه مشخص میشود و بعد از آن باید تحت نظر و مراقبت باشد. ما دیدیم که اگر باز هم عمل انجام بشود و حسین فورا به زندان برگردانده بشود باز هم در زندان با مشکلات مواجه میشود. نبود امکانات پزشکی، نداشتن آب گرم و مناسب، نبود غذای مناسب، نبود امکانات و نداشتن آب و هوای سالم برای یک بیمار کلیوی بسیار خطرناک است و باید به پزشک هم دسترسی داشته باشد. ما دیدیم که اگر دوباره بعد از عمل به زندان برده شود این ششمین بار میشود که این اتفاق خواهد افتاد و حسین در آنجا خواهد مرد. به این دلیل حسین و من تصمیم گرفتیم که حسین اعتصاب غذا کند. حسین چه آنطور بمیرد و چه اینطور برای ما نتیجه اش یکی است.
آقای رونقی مسئول این اتفاق چه کسانی هستند.
مسئول آن کسانی هستند که به قانون و مقررات توجه نمی کنند. به فرزند من اجازه درمان نمی دهند. مرخصی نمی دهند که تحت عمل جراحی قرار بگیرد. و اگر پسر من در آینده بمیرد مسئول آن سپاه است. مسئول آن بازجویان هستند. من اینجا خدمت شما عرض میکنم که در قانون اساسی هر کسی حقی دارد. مسئولین هم یک اختیاراتی دارند. اینها از اختیارات خودشان در قانون استفاده می کنند اما حق مردم در قانون را نادیده می گیرند. این اجرا نشدن قانون بی عدالتی نیست؟ آیا اینکه فرزند من را ١٣ ماه در انفرادی نگه دارند و باعث بشود که کلیه هایش از بین برود، آمپول های غیرمجاز زدند، اینها می دانستند که کلیه های بچه من از بین خواهد رفت او را به بیمارستان بقیه الله بردند و من بعد از پیگیری متوجه شدم که در آن زمان تحت درمان قرار ندادند، در بیمارستان شهید مدرس هم که برده بودند تحت درمان قرار ندادند و اجازه دادند که کلیه فرزند من از بین برود. اینها نظر داشتند که حسین را بکشند و دارند میکشند. اینها دیروز که حسین را میخواستند با زور و فشار به بیمارستان ببرند من گفتم حق ندارید ببرید. میخواهید ببرید پسر من را بکشید. من دلیل دارم، اینها اگر قصدشان درمان بود چرا بعد از ۵ بار عمل جراحی حسین را تحت نظر پزشکان نگرفتند؟ امکانات در اختیارش در زندان نگذاشتند؟ نظرشان این است که حسین را تحت شکنجه قرار بدهند و بیاورند زیر عمل با بدترین شرایط که حسین سختی بکشد و شرایط سختی و عمل و بیهوشی و شرایط سخت بعد از آن ببرند زندان و آنجا عفونت کند و بعد بگویند مرد؟
دلیل این همه فشار بر حسین و شما چیست.
اولا اینکه اینها می گویند حسین فرار خواهد کرد. دوما اینکه ۵ نفر از مامورین سپاه مسائلی هست که الان نمی گویم و در یک مصاحبه دیگر اگر توجه نشود آن را خواهم گفت. اصل علتش این است. این ۵ نفر دستور می دهند و حتی اجازه نمی دهند تا دادستان مرخصی بدهد.
یعنی ۵ نفر از مامورین سپاه مافوق دادستان اجازه درمان به حسین نمی دهند؟
بله بله. اینها از ملکان هستند. یکی رئیس دفتر آقای پیرعباس است. یک نفر دیگر مهدی ستاری است که برادر رئیس دفتر آقای پیرعباس است. نفر بعدی پرویز سهرابی است که اهل میانه است و در قم و در اطلاعات سپاه قم است که این دو نفر از بازجویان حسین هستند. سه نفر دیگر اهل ملکان هستند که یک نفرشان سجاد لطفی است و دیگری سیاوش جدی است و یک نفر دیگر. با سرنخ هایی که به دست آمده اینها با گزارش هایی که رد کرده اند مانع مرخصی حسین شده اند و چون هیچ بهانه ای ندارند میگویند که اگر به حسین مرخصی داده شود او فرار می کند. حسین از ایران فرار نخواهد کرد و خود ما هم در ایران زندگی خواهیم کرد و ایران کشور ما است و وطن ما است و ما وطنمان را دوست داریم.
با وضعیتی که الان پرونده پیدا کرده و وضعیت جسمانی حسین وخیم است و این فشارها وجود دارد، چه اتفاقی باید بیفتد تا حسین از این وضعیت نجات پیدا کند.
من همینجا از فرماندهی کل قوا مقام معظم رهبری، از رئیس قوه قضاییه آقای لاریجانی، از جناب آقای دادستان و از تمام مسئولین جمهوری اسلامی خواهش می کنم توجه کنند و ببیند که در زندان ها برای جوان ها چه پرونده سازی هایی می کنند. بازجویان و بعضی مامورین سپاه با مردم چه برخوردی می کنند. آیا این مردم ملت این ایران نیست؟ آیا اینها حقوقی که میگیرند از بیت المال نیست؟ آیا ما حق زندگی در این کشور را نداریم؟ فرزند من مگر چه گفته؟ هیچی. در قانون اساسی، بیان آزاد است، گفتن آزاد است. من الان صحبت میکنم از حقوق فرزندم دفاع می کنم. دفاع هم خواهم کرد و به همه جا هم خواهم رساند که حقوق فرزند من را پایمال کردند. اینها می دانستند که کلیه های فرزند من از بین میرود چرا درمان نکردند؟ من از اینها شاکی ام و شکایت دارم. من به مقامات هم شکایت کردم و خواستارم که رسیدگی کنند. خواستارم که نوجه کنند و ببینند که چرا یم جوان را ١٣ ماه در انفرادی نگه داشته اند، پسر من را وقتی میبردند یک جوان سالم بود. علت از بین بردن کلیه ایشان چیست؟ آیا قصدشان کشتن حسین نبود؟ من چندین نامه به کل مقامات قضایی نوشتم اما تا کنون هیچ جوابی نگرفتم. هیچ کدام از نامه هایم را ترتیب اثری ندادند.
آقای رونقی مسئولین قطعا با نامه های شما و این اخبار از وضعیت حسین اطلاع کامل دارند. چه اتفاقی باید بیفتد تا حسین نجات پیدا کند.
حسین الان تصمیمش را گرفته و اعتصاب غذا کرده. آخرین اقدامی که می تواند بکند. یا اجازه میدهند که تحت درمان قرار بگیرد و زنده میمونه یا اینکه حسین میمیره. دو راه بیشتر نیست که حسین راهش رو انتخاب کرده. چون حسین عمل هم که بشود و بعد به زندان برده شود اینها نظرشان این است که حسین را از بین ببرند. ما هم تصمیمان را گرفته ایم. برای ما فرقی ندارد که بعد از عمل برود زندان و بمیرد یا الان اعتصاب غذا کند و بمیرد. هر دو برای ما یکی است. من امیدوارم که مسئولین حداقل خدا را بالای سر ببینند، یک خدایی هست. عدالت را در نظر بگیرند. انصاف و انسانیت را در نظر بگیرند که برای نجات جان حسین مرخصی بدهند تا تحت درمان قرار بگیرد.
آقای رونقی انتظار شما از این نظام و انقلاب این بود که اینگونه با جوانان مانند حسین برخورد شود.
من ٣٠ سال پیش یک پیمانکار بودم و در تاسیسات کار میکردم. من آن زمان ٦٠ میلیون پول در راه انقلاب گذاشتم. کارم را تعطیل کردم. شب ها ما برنج و نفت پخش میکردیم. مسئولین نظام آن زمان خودشان در زندان بودند خودشان بررسی کنند آیا یک جوانی در زندان بوده که چنان بالایی بر سرش بیاید و کلیه هایش از بین برود؟ چنین بلایی بر سرش آمده که اجازه مرخصی درمانی ندهند؟ ما برای این انقلاب کردیم که عدالت در کشورمان انجام بشود. انصاف باشد، قانون باشد. چطور میشود که یک نفر چندین میلیارد توان یک شبه برمیدارد و می رود سپاه هیچ کاری نمی کند و آزادانه می رود در کشوری دیگر هزینه می کند؟ شب میخوابی فردا می بینی که یک نفر میلیاردر شده آیا هیچ کس نیست بگوید که این پول را از کجا آوردی؟ ولی ما که همه چیزمان، حیثیتمان، پولمان و جانمان را در راه انقلاب گذاشتیم چنین باشد. ما انتظار نداشتیم که انقلاب چنین باشد. اما حتی اگر من را بکشند برای این حرف هایی که زدم من از حقوق فرزندم دفاع خواهم کرد.
چه سخنی با مردم دارید.
من از مردم انتظاری ندارم برای اینکه مردم اختیاری ندارند. مردم چکار می تواند بکنند؟ مردم حرف بزنند می زنند و می برند. حرف بزنند با یک مارکی که میزنند می برندشان می اندازند زندان و بازداشتگاه. مردم چکار می توانند بکنند؟ در کشور قانون باید حاکم باشد و هم مردم از آن قانون تبعیت کنند و هم دولت. در کشوری که قانون نباشد موفق نخواهد شد. کشور را قانون و اجرای قانون نگه می دارد، عدالت نگه می دارد. من از مردم هیچ انتظاری ندارم.
سخن آخرتان چیست.
من این را بگویم که اگر مشکلی برای حسین پیش بیاید و خدای ناکرده حسین بمیرد این قطعا یک قتل عمدی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر