امیر معماریان- دانشجو نیوز: شبنم مدد زاده، دبیر سیاسی انجمن دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران، مدتی است به همراه بسیاری دیگر از زندانیان زن زندان رجایی شهر کرج به قرچک ورامین تبعید شده است.
شبنم مددزاده در تاریخ ۲ اسفند ماه ۱۳۸۷ به همراه برادرش فرزاد مددزاده بازداشت شد.
شبنم مددزاده در طی بازداشت، برای پذیرفتن اتهام «ارتباط و همکاری با سازمان مجاهدین خلق» تحت شکنجههای روحی و فیزیکی شدیدی قرار گرفته بود. او و بردارش در تاریخ ۲۰ بهمن ۸۸ به اتهام «محاربه و اقدام علیه امنیت ملی» از طرف شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی محمد مقیسه به ۵ سال زندان با تبعید به زندان رجاییشهر در شهر کرج در نزدیک تهران، محکوم شدند. در تاریخ ۱۲ خرداد ماه سال ۱۳۸۹ حکم ۵ سال زندان همراه با تبعید شبنم مددزاده در دادگاه تجدیدنظر استان تهران عینا به تایید رسید. این حکم در حالی به تایید رسید که وکیل آنها محمد اولیاییفرد بازداشت و به یکسال زندان محکوم شده و علنا آنها از داشتن وکیل محروم ماندند.
وضعیت بد روحی شبنم مدد زاده، و همینطور مصائب بسیاری که خانواده ی او در مدت کمتر از یک ماه تحمل کرده اند، ما را بر آن داشت که با پدر شبنم و فرزاد مصاحبه ای دوستانه داشته باشیم.
صدای گرم ولی خسته پیر مرد با شنیدن این پیشنهاد که مصاحبه به زبان آذری باشد، خوشحال می شود.
آنچه دختر در زندان قرچک ورامین تحمل می کند در صدای پدر بازتاب دارد. جگر گوشه اش چند روز پیش در تلفن به او گفته زنده از زندان بیرون نمی آید.
متن کامل این مصاحبه کوتاه در زیر می آید.
جناب آقای مدد زاده از آخرین وضعیت شبنم چه اطلاعی دارید و آخرین بار کی با ایشان صحبت کردید؟
وضعیت شبنم و سایر زندانیانی که همراه وی به ورامین تبعید شده اند بسیار رقت بار است. امروز صبح یک دقیقه با شبنم تلفنی صحبت کردم. روحیه شبنم خوب نیست. چطور می توان در آن شرایط روحیه خوبی داشت.
آیا به شبنم گفته اند که تا کی قرار است که در آن شرایط به سر برند و یا خبری از بهبود وضعیت هست؟
نه آنها چیزی نگفته اند. تازه به آنجا تبعید شده اند و قرار است آنجا نگهداری شوند. آنجا شکنجه گاه است. وضعیت شان بسیار بد است. آب اشامیدنی ندارند. آب اشامیدنی که استفاده می کنند شور است. یک تکه نان به عنوان غذا می دهند. فروشگاه ندارند. در سوله نگهشان می دارند.
آیا در این مدت شما موفق به ملاقات با شبنم شده آید؟
دیروز خواهرش توانسته بود ۸ دقیقه ملاقاتش کند. او هم می گفت روحیه شبنم خوب نیست.
آقای مددزاده وضعیت فرزاد چطور است؟ با او ملاقات دارید؟
فرزاد هم مثل شبنم. وضعیتشان چندان فرقی ندارد. یک هفته من و یک هفته مادرش به ملاقاتش می رویم.
آیا در این مدت موفق به دیدار با مسئولین شده اید؟
نخیر مسئولین به ما وقت ملاقات نمی دهند. به تلفن های ما جواب درستی نمی دهند و عملاً ما را دست به سر می کنند.
آقای مدد زاده، ما همه دوستان و یاران شبنم و فرزاد بودیم و هستیم. از ما چه انتظاری دارید؟
من چه انتظاری می توانم از شما داشته باشم. شما چه کاری از دستتان بر می آید. تنها انتظاری که دارم این است که صدای ما را به گوش سازمان های بین المللی حقوق بشری برسانید. صدای ما را به گوش سازمان گزارشگران بدون مرز برسانید. من از آنها می خواهم به این وضعیت رسیدگی کنند.
در پایان چه سخنی با مسئولین دارید؟ چه انتظاری از آنها دارید؟
من چه حرفی به آنها بگویم. آنها خودشان از همه چیز خبر دارند. آنها خودشان این زنان زندانی در جایی که گاو و گوسفند نگه داری می کنند زندانی کرده اند. آنها با این زندانی ها مثل گاو و گوسفند رفتار می کنند. من از مسئولین می خواهم به این رفتار پایان دهند.
جناب آقای مددزاده، با آرزوی آزادی تمام شبنم ها و فرزاد ها، از اینکه با مصاحبه کردید متشکرم.
من هم از اینکه به یاد ما بودید ممنونم.
شبنم مددزاده در تاریخ ۲ اسفند ماه ۱۳۸۷ به همراه برادرش فرزاد مددزاده بازداشت شد.
شبنم مددزاده در طی بازداشت، برای پذیرفتن اتهام «ارتباط و همکاری با سازمان مجاهدین خلق» تحت شکنجههای روحی و فیزیکی شدیدی قرار گرفته بود. او و بردارش در تاریخ ۲۰ بهمن ۸۸ به اتهام «محاربه و اقدام علیه امنیت ملی» از طرف شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی محمد مقیسه به ۵ سال زندان با تبعید به زندان رجاییشهر در شهر کرج در نزدیک تهران، محکوم شدند. در تاریخ ۱۲ خرداد ماه سال ۱۳۸۹ حکم ۵ سال زندان همراه با تبعید شبنم مددزاده در دادگاه تجدیدنظر استان تهران عینا به تایید رسید. این حکم در حالی به تایید رسید که وکیل آنها محمد اولیاییفرد بازداشت و به یکسال زندان محکوم شده و علنا آنها از داشتن وکیل محروم ماندند.
وضعیت بد روحی شبنم مدد زاده، و همینطور مصائب بسیاری که خانواده ی او در مدت کمتر از یک ماه تحمل کرده اند، ما را بر آن داشت که با پدر شبنم و فرزاد مصاحبه ای دوستانه داشته باشیم.
صدای گرم ولی خسته پیر مرد با شنیدن این پیشنهاد که مصاحبه به زبان آذری باشد، خوشحال می شود.
آنچه دختر در زندان قرچک ورامین تحمل می کند در صدای پدر بازتاب دارد. جگر گوشه اش چند روز پیش در تلفن به او گفته زنده از زندان بیرون نمی آید.
متن کامل این مصاحبه کوتاه در زیر می آید.
جناب آقای مدد زاده از آخرین وضعیت شبنم چه اطلاعی دارید و آخرین بار کی با ایشان صحبت کردید؟
وضعیت شبنم و سایر زندانیانی که همراه وی به ورامین تبعید شده اند بسیار رقت بار است. امروز صبح یک دقیقه با شبنم تلفنی صحبت کردم. روحیه شبنم خوب نیست. چطور می توان در آن شرایط روحیه خوبی داشت.
آیا به شبنم گفته اند که تا کی قرار است که در آن شرایط به سر برند و یا خبری از بهبود وضعیت هست؟
نه آنها چیزی نگفته اند. تازه به آنجا تبعید شده اند و قرار است آنجا نگهداری شوند. آنجا شکنجه گاه است. وضعیت شان بسیار بد است. آب اشامیدنی ندارند. آب اشامیدنی که استفاده می کنند شور است. یک تکه نان به عنوان غذا می دهند. فروشگاه ندارند. در سوله نگهشان می دارند.
آیا در این مدت شما موفق به ملاقات با شبنم شده آید؟
دیروز خواهرش توانسته بود ۸ دقیقه ملاقاتش کند. او هم می گفت روحیه شبنم خوب نیست.
آقای مددزاده وضعیت فرزاد چطور است؟ با او ملاقات دارید؟
فرزاد هم مثل شبنم. وضعیتشان چندان فرقی ندارد. یک هفته من و یک هفته مادرش به ملاقاتش می رویم.
آیا در این مدت موفق به دیدار با مسئولین شده اید؟
نخیر مسئولین به ما وقت ملاقات نمی دهند. به تلفن های ما جواب درستی نمی دهند و عملاً ما را دست به سر می کنند.
آقای مدد زاده، ما همه دوستان و یاران شبنم و فرزاد بودیم و هستیم. از ما چه انتظاری دارید؟
من چه انتظاری می توانم از شما داشته باشم. شما چه کاری از دستتان بر می آید. تنها انتظاری که دارم این است که صدای ما را به گوش سازمان های بین المللی حقوق بشری برسانید. صدای ما را به گوش سازمان گزارشگران بدون مرز برسانید. من از آنها می خواهم به این وضعیت رسیدگی کنند.
در پایان چه سخنی با مسئولین دارید؟ چه انتظاری از آنها دارید؟
من چه حرفی به آنها بگویم. آنها خودشان از همه چیز خبر دارند. آنها خودشان این زنان زندانی در جایی که گاو و گوسفند نگه داری می کنند زندانی کرده اند. آنها با این زندانی ها مثل گاو و گوسفند رفتار می کنند. من از مسئولین می خواهم به این رفتار پایان دهند.
جناب آقای مددزاده، با آرزوی آزادی تمام شبنم ها و فرزاد ها، از اینکه با مصاحبه کردید متشکرم.
من هم از اینکه به یاد ما بودید ممنونم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر